چند روز پیش تو روزنوشته‌های آقای «شعبانعلی» مطلبی خوندم با عنوان «چند نکته به بهانه تپسی و آقای مکوندی». همیشه از نوشته‌ها و صحبت‌های ایشون چیزای زیادی یاد گرفتم و حتی گاهی که برای مدتی مطلب جدیدی نمی‌نویسن، به صورت تصادفی نوشته‌ای از ایشون رو می‌خونم و برام جالبه که معمولا متوجه نکاتی می‌شم که دفعات قبل بهشون توجه نکرده بودم.

این‌بار عنوان نوشته و مقدمه‌اش طوری بود که به نظرم رسید قصد دارن در مورد اون اتفاق خاص به نکته‌ای اشاره کنن، اما هر چقدر بیشتر خوندم دیدم که اون مطلب رو «بهانه» کردن تا مثل همیشه به نکات مفیدی، از «شخصیت شناسی» تا «برندسازی» و «محتوا» بپردازن.

یکی از قسمت‌های جالب این نوشته در مورد مفهوم "Testimonial" هستش که عینا نقل می‌کنم:

 

یا به شکل مشابه تأکید می‌کنند که در محتوای سایت خود و شبکه‌های اجتماعی از Testimonial استفاده کنید و بگویید که مشتریان‌تان چه نظری درباره‌ی شما دارند.

Testimonial به این شکل نیست که من یقه‌ی مشتریان راضی‌ام را بگیرم و بگویم حتماً چند جمله درباره‌ی من بگویید می‌خواهم در سایتم قرار دهم. Testimonial هم باید «شکار» شود. باید آرشیو ارتباطات خودم با مشتریانم را بکاوم و در وب و شبکه‌های اجتماعی بگردم و حرف‌های مشتریان و مخاطبانم را درباره‌ی خودم پیدا کنم و بعضی از آن‌ها را که «طلایی» و «ارزشمند» هستند انتخاب کنم و با اجازه‌ی گوینده، در رسانه‌های خود بازتاب دهم.

 

مدتهاست که همچین بخشی رو تو خیلی از وبسایت‌های مربوط به فروشگاه‌ها یا شرکت‌های خدماتی می‌بینیم. اما نکته‌ای که اینجا آقای شعبانعلی بهش اشاره کرد خیلی جالب بود. چون بعدا که بهش فکر کردم متوجه شدم اینکه از لابه‌لای صدها اظهارنظر مثبت و منفی مربوط به کسب و کارمون، چندتایی رو که جالب‌تر و گویاتر هستش انتخاب کنیم، چقدر مفیدتر و تاثیرگذارتر از اینه که مستقیما از افراد در این مورد سوال کنیم.

این فقط در مورد کسب و کارها نیست. معمولا ما آدم‌ها هم دلمون می‌خواد نظر دیگران رو در مورد خودمون بدونیم. بعضی‌ها عادت دارن مستقیما این رو بپرسن. اصولا یکی از لحظاتی که همیشه از قرار گرفتن درش معذب می‌شدم، و خوشبختانه در سال‌های اخیر باهاش مواجه نشدم، وقتی بود که دوستی دفتری می‌داد و می‌گفت «یه چیزی در مورد من بنویس». 

خودم هیچوقت از کسی نخواستم «به طور کلی» نظرش رو در مورد من بگه. به نظرم نیازی هم نیست واقعا، چون وقتی با افراد معاشرت می‌کنیم، موقعیت‌هایی پیش میاد که خود به خود این اتفاق میفته و افراد نظرشون رو در موردت میگن. با صدای بلند، وسط یه مهمونی و در بین جمع، یا یه گوشه‌ی دنج و به صورت خصوصی.

اتفاقا این نظرات «نطلبیده»، معمولا خیلی خاص‌تر و دلنشین‌تر از حرف‌های کلیشه‌ای ملال‌آور هستن. مثلا یه نفر ممکنه بهت بگه «از مکثی که قبل از نظر دادن در مورد یه موضوع می‌کنی خوشم میاد». چقدر احتمال داره که از یه نفر مستقیما نظرش رو در مورد خودت بپرسی و همچین جوابی بشنوی؟