انتخاب من همیشه کتاب، ‌فیلم و سریال‌هایی بوده که داستانشون با قوانین دنیای واقعی کار می‌کنه. البته شاید این جمله خیلی دقیق نباشه، چون مثلا از سه‌گانه‌ی «متریکس» خیلی خوشم اومد، اما هیچوقت نتونستم با «ارباب حلقه‌ها» ارتباط برقرار کنم. «هری پاتر» و «بازی تاج و تخت» هم جزو دسته‌ی دوم بودن، یعنی فضاشون برام خیلی فانتزی و غیرقابل درک بود.

این روزها از نظر ذهنی خیلی احساس خستگی می‌کنم. هم مسائل شخصی و کاری خودم، هم اتفاقات اجتماعی طوری پیش میره که آینده رو مبهم‌تر و امید رو کمرنگ‌تر از همیشه کرده. شرایط بیماری «کووید ۱۹» هم باعث شده خیلی از فعالیت‌هایی که قبلا تا حدی باعث آزاد شدن ذهن از دغدغه‌ها می‌شد، یا قابل انجام نباشن یا انجام دادنشون یه نگرانی جدید از لحاظ سلامتی ایجاد کنه. 

در این شرایط، چند روز پیش موقعیتی پیش اومد که قسمت اول از چندگانه‌ی هری پاتر رو ببینم. راستش با اینکه داستان پیچیدگی و جذابیت خاصی نداشت، اما تو مدت تماشای فیلم احساس کردم برای لحظاتی ذهنم آزاد شده از همه‌چی، و کاملا وارد فضای داستانی فیلم شدم.

همیشه شنیده بودم که یکی از علت‌های مصرف مواد مخدر همینه. یعنی شخصی که تو دنیای واقعی درگیری‌های ذهنی زیادی داره، سعی می‌کنه با این روش از دنیای واقعی فاصله بگیره. حالا منم سعی می‌کنم هر از چندگاهی همین کار رو با این نوع فیلم‌ها و سریال‌های فانتزی انجام بدم.

فقط امیدوارم بر خلاف مصرف‌کنندگان ماده‌های مخدر، نیاز نباشه با گذشت زمان میزان مصرف و قدرت ماده‌ی مورد استفاده رو افزایش بدم.