فکر می‌کنم اولین‌بار سال ۱۳۸۵ بود که فیلم «چه کسی امیر را کشت؟» رو دیدم. دانشجو بودم و در واقع به عنوان فرصتی برای یه خلوت دو نفره رفتیم سینما، بدون توجه به اینکه چه فیلمی نمایش داده میشه. داخل سالن هم بیشتر سرگرم صحبت بودیم تا فیلم دیدن. اما همون لابه‌لای صحبت‌ها که فیلم رو می‌دیدم، به نظرم فیلم متفاوتی بود. در این حد که اسم و کلّیّتش یادم موند تا بعدا دوباره ببینمش.

فرصت دیدن دوباره‌ی این فیلم دیگه پیش نیومد. چون جزو فیلم‌هایی نبود که مورد تحسین قرار گرفته باشه تا مثلا تو یه جمع دوستانه به عنوان گزینه مطرح و انتخاب بشه. حتی برعکس، یه خبرهایی از اعتراض تماشاچی‌ها به فیلم هم منتشر شده بود. اینطوری بود که دیگه کم‌کم حتی یه عنوان گزینه‌ای برای تنها فیلم دیدن هم فراموش شد.

چند وقت پیش به طور اتفاقی دیدم که این فیلم داره از شبکه‌ای پخش می‌شه و چون اون پیش‌زمینه رو ازش داشتم، گفتم فرصت خوبیه که دوباره ببینمش. ساختار فیلم نسبت به فیلم‌های معمول کمی متفاوته و شاید خسته‌کننده بودنش برای تعدادی از تماشاگرها طبیعی باشه. احتمالا کارگردان هم خواسته با استفاده‌ی زیاد از بازیگرای معروف از وقوع این وضعیت پیشگیری کنه. من در کل از فیلم راضی بودم و البته موضوعش یه مقدار جای بحث داره به نظرم.

داستان فیلم در مورد شخصی به اسم «امیر» با بازیگری «علی مصفا» ست. یه روز صبح خبر می‌رسه که ماشین امیر رو تو مسیر جاده‌ی شمال، در حالیکه تصادف شدیدی کرده پیدا کردن. خبر پخش میشه که امیر فوت کرده و حالا فیلم میره سراغ افراد نزدیک به امیر و هر کدوم از اونها، مستقل از همدیگه، در موردش حرف می‌زنن. دوست قدیمی، دوست فعلی، همسر، منشی، همکار و .. . 

اولِ کار همه تعریف و تمجید می‌کنن، اما هر چقدر می‌گذره با انتظاراتِ مختلفِ اطرافیان از امیر، که گاها متضاد هم هستن، مواجه می‌شیم که هر کدوم به دلایلی بوسیله‌ی امیر برآورده نشده و باعث ناراحتی و حتی کینه‌ی اونها از امیر شده. آخر کار هم همگی مدعی میشن که اونها نقشه‌ی قتل امیر رو طراحی کردن و کشتن امیر کار اونها بوده.

البته در انتهای فیلم، امیر رو می‌بینیم که انگار از انتظارات و رفتار اطرافیانش کلافه شده و جوری تصادف رو صحنه‌سازی کرده که انگار کشته شده و حالا می‌خواد زندگی جدیدی رو شروع کنه.

قبل‌ترها «محمدرضا شعبانعلی» چند مطلب با عنوان «غولی به نام مردم» نوشته بود و در اون‌ها به نوعی به چنین موضوعی اشاره کرده بود. در واقع، هر کدوم از ما تو زندگی با انبوهی از درخواست‌ها و انتظارات اطرافیان مواجهیم. گاهی فشارِ مجموعِ این انتظارات، که هر کدوم به تنهایی ساده به نظر می‌رسن، اینقدر زیاد میشه که آرزو می‌کنیم کاش میشد مثل امیر تو فیلم، زندگی جدیدی رو شروع کنیم.

با اینکه امیر کشته نشده و حتی انگار خودش مرگش رو صحنه‌سازی کرده، اما هرکدوم از اطرافیانش مدعی کشتن امیر هستن. انگار به نوعی خودشون هم قبول دارن که درخواست‌ها، توقعات و قدرناشناسی اونها باعث شده امکانِ زندگی کردن از امیر گرفته بشه. واقعا نقش کدومشون تو قتل امیر بیشتر بوده؟ کدوماشون آمر قتل بودن، کدوما معاونت داشتن و کدوما عاملش بودن؟