«ساختن همیشه سخت‌تر از رفتنه،‌ به همین دلیل اکثر آدم‌ها وقتی خونه‌شون خراب میشه به جای ساختن ترجیح میدن به یه خونه‌ی آباد برن، وقتی شهرشون خراب میشه مهاجرت کنن و وقتی تیمشون به سمت بحران میره یه پیراهن جدید بپوشن». این پاراگرافِ آغازین متنی در مورد «مارکو رویس (Marco Reus)» بازیکن آلمانی موفق تیم فوتبال «دورتموند» هستش که تو برنامه‌ی «فوتبال ۱۲۰» شبکه‌ی ورزش خونده شد و کاملش رو می‌تونید تو ویدئوی بالا بشنوید.

حتی قبل از تعطیلی برنامه‌ی «۹۰» عادل فردوسی‌پور، من «فوتبال ۱۲۰» رو به «۹۰» ترجیح می‌دادم، تهیه کننده‌اش خود عادل فردوسی‌پوره و علاوه بر اینکه کیفیت ساخت برنامه بالاست، پرداختنش به فوتبال اروپا باعث میشه به جای حواشی خسته‌کننده و پر رنگ‌تر از متنِ فوتبال ایران، طرفدارای فوتبال از یه برنامه با کیفیت لذت ببرن. 

بار اولی که این آیتم رو دیدم، موقع پخش تلویزیونیش بود. با این شروع کوبنده‌ به نظرم رسید که متنش فراتر از یه آیتم فوتبالیه. بعد از برنامه، از اینترنت پیداش کردم و دوباره بهش گوش کردم و تقریبا مطمئن شدم. حدس می‌زنم که نوشته‌ی خود فردوسی‌پور بوده، یا اگه خودش هم ننوشته یجورایی حرفِ دلش بوده: اینکه با همه‌ی مشکلات مونده و ساخته و نرفته جای دیگه.

چندتا نکته در این مورد به ذهنم می‌رسه. اول اینکه بعضی‌ها مثل من احساس می‌کنن موندن و نموندنشون تفاوت خاصی نداره. من اونقدر آدم برجسته و تاثیرگذاری نیستم، یا اونقدر کار منحصر به فردی انجام نمی‌دم که اگه نباشم خلائی احساس بشه. شاید اگه شرایط طور دیگه‌ای بود یا خودم تلاش بیشتری می‌کردم، می‌تونستم همچین کسی بشم، شاید همه بتونن البته، ولی فعلا این‌طوریه. همونطور که تو انتهای همین ویدئو گفته میشه: «یه کندوی موفق نیاز به یه زنبور ملکه داره... مارکو رویس واسه موفقیت همه‌کار میکنه و هیچوقت بیرون کندو دنبال خوشبختی نمی‌گرده». من ولی احساس نمی‌کنم زنبور ملکه باشم، من همون زنبور کارگرم و زنبور کارگر هم حداقل الان به تعداد زیادی وجود داره. 

نکته بعد اینکه مارکو رویس موند تو دورتموند، چون احتمالا باشگاه، سرمربی، هم‌تیمی‌ها و طرفدارای تیم رو با خودش همسو و هم‌جهت دید. یعنی اینطور نبوده که احساس کنه تک و تنها بین اطرافیانش مونده و هر چقدر سعی میکنه نمی‌تونه دیگران رو تهییج کنه. یا دیده که بقیه سعی میکنن به هم کمک کنن تا به موفقیت برسن، نه اینکه جلوی هم سد و مانع ایجاد کنن. فرض کنید یه مسیر خیلی طولانی رو با اتوبوسی طی می‌کنید که اسقاطیه و سیستم تهویه هوای درستی نداره و شما روزا دارید از گرما خفه می‌شید و شب‌ها از سرما نمی‌تونید بخوابید، مرتب پنچر میشه و نیاز به توقف‌های طولانی برای عیب‌یابی هم داره. شما احتمال می‌دید که ممکنه مسیر رو خیلی خیلی دیرتر و سخت‌تر از بقیه اتوبوس‌ها طی کنید.

ولی مشکل اصلی اینا نیست، چون همه این‌ها فقط ممکنه زمان رسیدن به مقصد رو بیشتر و شرایط رسیدن رو سخت‌تر کنه. آدم میتونه بگه اشکال نداره، ما از اول تو همین اتوبوس بودیم، همسفرها آشنا هستن، اینا همه‌ش خاطره میشه و ... . یا اینکه با خودتون بگید برم تو یه اتوبوس دیگه کسی رو نمی‌شناسم، حرف مشترکی باهاشون ندارم، ممکنه جای خالی نباشه و مجبور شم روی زمین بشینم و.. .

به نظر من مشکل اصلی اینجاست که وقتی تو این اتوبوس نشستی و فکر می‌کنی داری به سمت شمال میری و راننده و کمک‌هاش هم مرتبا ادعای نزدیک‌تر شدن به مقصد رو دارن، کم کم از شواهد متوجه میشی اتوبوس داره به سمت جنوب میره. ضمن اینکه به رانندگی راننده‌ها و کمک‌هاشون هم اعتماد نداری، چون می‌بینی موقع رانندگی چُرت می‌زنن و هر آن احتمال داره که اتوبوس رو تو دره بندازن. اصلا هم توجهی به حرفای تو و بقیه مسافرها که مسیر رو بهتر می‌شناسن و می‌خوان کمک کنن ندارن و گاها عصبانی هم میشن. 

نکته آخر هم اینکه، از مارکو رویس تو باشگاهش همون کاری رو میخوان که توش مهارت داره. یعنی تو زمین بازی درستی هستش و درست هم ازش استفاده میشه. این باعث میشه انگیزه برای پیشرفت داشته باشه و سرخورده نشه. اینطور نیست که مثلا بهش بگن باید بری تو مسابقات شُتردوانی شرکت کنی که وقتی ناموفق باشه توسط اطرافیان مورد ریشخند هم قرار بگیره. یا بگن چیزی که تو زمین واسه ما مهمه اینه که باید وسط هر بازی چندبار بری سراغ سرمربی و ازش تعریف کنی، اگه این کار رو خوب انجام بدی اصلا مهم نیست که عملکردت تو بازی چی بوده. 

کاش می‌شد از خود عادل بپرسم که پیشنهادش برای این وضعیت چیه، بخصوص با شرایط جدیدی که تو شبکه ۳ براش ایجاد شده.